درد بي نتي
سلام، الان بيشتر از يک ماهه که برات ننوشتم، تو بهانه اي، نوشتن از تو و روزهاي با تو بودن يشتر از همه براي خودم و دلمه،خونمون رو جابجا کرديم، خونه ي باباجون اينا هم همينطور، خاله عروس شد، تو دوسال و ده ماهه شدي..اما هنوز اينترنت دار نشديم...امروز از خونه ي باباجون دارم برات مي نويسم...بارزترين توصيفم از اين روزهات اينه که بي نهايت حرف مي زني، به نهايت سرمون رو مي خوري، اما بي نهايت شيرين و گاهي هم خنده دار....خداي اين روزهاي مبارک پشت و پناهت
نویسنده :
mahtab
14:33